سفر طبس و مریض شدن شاینا
عصر پنجشنبه 22 فروردین 92 به همراه خاله های شاینا راهی طبس شدیم شب رسیدیم امامزاده جای همه دوستان خالی...
شام که خوردیم قرار شد برای خواب بریم سوئیت هواشناسی که عمو حسن اجاره کرده بود...
ساعت 5/1 نیمه شب از صدای هذیان گفتن شاینا بیدار شدم دیدم تب شدید داره... تا ساعت 2 پاشویه کردم گفتم شاید تبش بیاد پایین، اما فایده نداشت. باباشو بیدار کردم و تو شهر غریب در به در دنبال داروخانه شبانه روزی... داروخانه بسته بود و در زدیم مسئولش در رو باز کرد و قطره استامینوفن براش گرفتیم. دیدم بالا آورد بیشتر نگران شدم و باز دنبال بیمارستان که شاینا رو ببریم دکتر... یک دارالشفا تو یکی از خیابوناش پیدا کردیم که ظاهرا باز بود. اما دکتر بیچاره رو از خواب بیدار کردیم و وضعیت شاینا رو براش توضیح دادیم. کلی دارو نوشت و دوباره رفتیم و مسئول داروخانه رو از خواب بیدار کردیم و داروهاشو گرفتیم. خلاصه ساعت 4 صبح رسیدیم خونه.
شاینا داروهاشو خورد و فقط 2-3 ساعت خوابید. ساعت 8 صبح دوباره تب شدید و حالت تهوع...
ای خدا تا شب که ما رسیدیم بیرجند این دختر همین جوری حال ندار و با تب شدید و اسهال و استفراغ.
هیچی هم نمی خورد... خلاصه این بود سفر یک روزه پر دردسر ما....