شایناشاینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
شمیمشمیم، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

عشق مامان و بابا

شاهکار شاینا جون

1390/5/2 10:52
نویسنده : مامان شاینا
250 بازدید
اشتراک گذاری

روز پنجشنبه ٣٠تیرماه ١٣٩٠ بعدازظهر قرار بود بریم خونه دوست مامانی الهام جون. جشن عقدیش بود.  من و شما با هم با ماشین رفتیم. در مغازه پیاده شدم که چیزی بگیریم. وقتی اومدیم سوار ماشین بشیم. شما دزدگیر رو از دستم گرفتی خواستم ازت بگیرم کلی سروصدا کردی خلاصه تو رو گذاشتم رو صندلی ماشین و در رو بستم بعد خودم رفتم که سوار شم.  یکهو صدای دزدگیر بلند شد وااااااااااااااااااااااااااااای خدا. دستتو گذاشتی رو دزدگیر و در قفل شد...... دنیا رو سرم خراب شد. اصلا نمیدونستم باید چکار کنم. فقط داشتم زیر لب ورد میخوندم که دوباره دستتو بذاری روی دزدگیر و در باز کنی. نگاهی به اطراف انداختم ببینم مردی پیدا نمیشه برام در رو باز کنه که دیدم دوباره صدای دزدگیر به گوشم رسید. انگاری دنیا رو بهم دادن سریع درو باز کردم  ونشستم توی ماشین . مامان جونی نمیدونی اون چند دقیقه ای که درو قفل کرده بودی برام به اندازه چند سال گذشت. گفتم الان دزدگیر رو میندازی ته ماشین یا خدای نکرده خودتو میفتی پایین. یا بزنی زیر گریه کی ساکتت کنه.

خدا رو شکر بخیر گذشت.

اینم یک خاطره به یاد ماندنی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

کاکل زری یا ناز پری
2 مرداد 90 12:17
شاینای ورجک چه کارا که نمیکنی مامان مهربون چقدر حرس خورده ه ه ه
هوراد
17 مرداد 90 9:36
آخي عزيزم منم نگران شدم تند تند خوندم كه به تهش برسم خدا روشكر كه ناز خاتون خانم درو زود باز كرده عزيزم مرسي كه هورادو بعنوان دوست شاينا جون انتخاب كردي اميدوارم دوستاي خوبي براي هم باشن شاينا جونو مي بوسم