تولد یک سالگی
روز جمعه ۱۹/۱/۱۳۹۰برای اولین بار تولدتو گرفتیم. در اصل که پنج شنبه ۱۸/۱/۱۳۹۰ تولدت بود. اما چون خاله زهرات شیفت بود(محل کارش سربیشه بود) فرداش (جمعه) برات تولد گرفتیم که خاله ها همه با هم جمع باشن. جای عمه هات - یکدونه عموت و باباجون و مامان جونت خیلی خالی بود. آخه اونا مشهدن نمیتونن تو جشن تولدت باشن. البته دستشون درد نکنه همشون اس ام اس دادن و تولدتو تبریک گفتن.
خب حالا تولدت: ساعت ۸ شب توی سفره خانه سنتی قلعه بیرجند اتاق شماره ۳ رو من و بابات برات تزئین کردیم (یک عالمه بادکنک و یک تعداد عکسایی که ازت گرفته بودیم رو روی دیوار زدیم.) خیلی قشنگ شد. حالا انشا... عکساشو بعداْ می بینی.
کیک تولد و شمع شماره ۱ رو باباجون و عزیزجون برات آوردن. البته به غیر از هدیه ای که نقداْ بهت دادن. خاله ها و دایی ها هم همه برات نقدی هدیه دادن چون گفتن شاینا جون همه چی داره و شایدم اون هدیه ای که ما براش بخریم مورد پسند خودش و مامان و باباش نباشه. خلاصه کادوهاتو که دادن . عکس یادگاری گرفتیمو بعدشم شام خوردیم و جشنمون تموم شد. همه برگشتن خونه هاشون. خیلی خوب بود و خوش گذشت. انشا... صد ساله بشی. سالم و سرحال باشی.