خوردن سن ایچ برای اولین بار
دیروز عصر رفتیم بیرون. بابایی یک سن ایچ کوچیک گرفت. میخواستم برات بریزم تو شیشه ات تا بخوری. اما مگه تو گذاشتی سن ایچو گرفتی تو دستت و به هیچکی نمیدادی. خلاصه نی سن ایچو برات گذاشتم. اول که اصلا نمیتونستی بخوری. اینقد دلم برات سوخت به بابات میگم نگا طفلکی نمیتونه با نی سن ایچو بخوره .. مجال هم نمیده من براش بریزم تو شیشه که بخوره . اینقد با نی ور رفتی
تا بالاخره دیدیم سن ایچ خالی شد.
بهلههههههه جیگر مامان یاد گرفت چه جوری باید با نی چیزی بخوره. اینم حکایت اولین بار با نی چیزی خوردن.........
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی