شایناشاینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
شمیمشمیم، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

عشق مامان و بابا

غذا خوردن

دختر گل من حالا دیگه سر سفره می شینه و با مامان و باباش غذا میخوره. ولی ... ماشاءا... مگه میذاره ما غذا بخوریم؟ فقط باید مواظبش باشیم که یا ظرف غذا رو چپه نکنه . یا ظرف ماست و سالاد. یا لیوان آب و ... خلاصه براتون بگم غذا خوردن با شاینا جون یک لذتی دارههههههههههههههه
4 ارديبهشت 1390

راه رفتن بدون کمک هیچکی

شاینا جون من حالا دیگه خودش تنهایی بلند میشه و راه میره و کمتر زمین میخوره. فقط یک شیطونی شده که خدا میدونه. هیچ چیزی نباید جلو دستش باشه وگرنه دمار از روزگارش در میاره. قربون خرابکاریات برم مامانیی من.
4 ارديبهشت 1390

پارک

شاینا گلم: در آخرین روز فروردین ۱۳۹۰ برای اولین بار بردیمت پارک. من و تو و بابایی. همینجوری از بیرون برمی گشتیم یکدفگی بابایی گفت بریم پارک. کالسکه تو از صندوق عقب ماشین درآوردیم تو رو گذاشتیم تو کالسکه و رفتیم توی پارک . اینقدر بامزه ذوق کرده بودی. انگاری که دفعه اولی بود که آمدی پارک؟؟ ...
3 ارديبهشت 1390

قطره آهن

شاینا جونم شما تا شش ماه قطره ویتامین آ د می خوردی  شش ماه تا یکسال هم ویتامین آ د و هم قطره آهن. بعد از یکسال مرکز بهداشت گفت قطره ویتامین آ د رو ندین فقط آهن رو بهش بدین. حالا دیگه شماه فقط قطره آهن میخوری. جا داره از بابایی خوبت تشکر کنم که همیشه بیادته و قطره آهن تو فراموش نمی کنه . اینقد هم با دقت بهت میده که مبادا دندونای نازت سیاه بشه. آخه میگه خیلی بدم میاد از دندونای سیاه بچه کوچولوها. دست گل بابایی درد نکنه که به دخترم قطره میده.
31 فروردين 1390

شیر مادر

نفس مامان تا نه ماهگی شیر مادر خورد. بعد از اون دیگه نخورد. آخه مامانی بعد از ۶ ماه مرخصی زایمان رفت سرکار. برعکس ساعت کاریمون زیاد شده بود. برای همین تا برمی گشتم خونه ساعت ۱۴:۳۰ بود. تا اون موقع اگه برات شیر گذاشته بودم که یک بار میخوردی. البته ناگفته نماند مامانی از همون اولشم کمتر شیر داشت که متخصص اطفال گفت باید به شما شیرخشک بدم بعنوان غذای مکمل.  تا یک چند وقت فقط شب شیر مادر میخوردی . آخرش هم دیگه شیرمادر رو نخوردی و فقط شیشه میخوردی. الهی سالم باشی وتندرست. 
29 فروردين 1390

واکسن یک سالگی

یالاخره سه شنبه(۲۳/۱/۹۰)  از راه رسید و دختر گلم با خاله زهرا رفت مرکز بهداشت و واکسن یک سالگیشو خورد. تا شب دو سه دفعه بهت قطره استامینوفن دادم. خدا رو شکر دختر خوبی بودی و خیلی اذیت نکردی.
24 فروردين 1390