شایناشاینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
شمیمشمیم، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

عشق مامان و بابا

پله نوردی

دیشب رفتیم عید دیدنی خونه یکی از دوستامون (مهدیس). برای اولین بار بود که دیدم از پله های اتاقشون بالا میری. خیلی برام جالب بود. یدونه پاتو میذاشتی بالا بعد اون پای دیگه. اینقد ذوق کرده بودم به باباییت میگم نگاش کن چه جوری از پله ها بالا میره؟ ...
24 فروردين 1390

کالسکه

دیشب برای اولین بار (۲۲/۱/۹۰) تو رو گذاشتیم توی کالسکه. میخواستیم بریم خونه خاله عادله عید دیدنی. آخه خونه ما تا خونه خاله خیلی راه نیست برا همین گفتیم پیاده بریم. اینقد ذوق کرده بودی سوار کالسکه شده بودی که من وباباتم از ذوق تو بیشتر ذوق کردیم. ...
23 فروردين 1390

دومین دندون

دومین دندون که بازم دوتا با هم درآمدن دندون پیشین بالات بود که در ۱۱ ماهگی درآمد. جالبه که دندون بالایت بزرگ و با فاصله هم هست. انشاا... بقیه دندونات به راحتی دربیاد که تو اذیت نشی دختر گلم.
20 فروردين 1390

اولین دندون

اولین دندونت رو تو نه ماهگی درآوردی. وای که چقدر اذیت کردی. بس که تب کردی و نق نق . البته دو تا دندون (پیشین پایین) رو با هم در آوردی.  
20 فروردين 1390

تولد یک سالگی

روز جمعه ۱۹/۱/۱۳۹۰برای اولین بار تولدتو گرفتیم. در اصل که پنج شنبه ۱۸/۱/۱۳۹۰ تولدت بود. اما چون خاله زهرات شیفت بود(محل کارش سربیشه بود) فرداش (جمعه) برات تولد گرفتیم که خاله ها همه با هم جمع باشن. جای عمه هات - یکدونه عموت و باباجون و مامان جونت خیلی خالی بود. آخه اونا مشهدن نمیتونن تو جشن تولدت باشن. البته دستشون درد نکنه همشون اس ام اس دادن و تولدتو تبریک گفتن. خب حالا تولدت: ساعت ۸ شب توی سفره خانه سنتی قلعه بیرجند اتاق شماره ۳ رو من و بابات برات تزئین کردیم (یک عالمه بادکنک و یک تعداد عکسایی که ازت گرفته بودیم رو روی دیوار زدیم.) خیلی قشنگ شد. حالا انشا... عکساشو بعداْ می بینی. کیک تولد و شمع شماره ۱ رو باباجون و عزیزجون ...
20 فروردين 1390

واکسن 4 ماهگی

دومین باریه که قراره واکسن بخوری. بازم با عزیز جون بردمت مرکز بهداشت تا واکسن بخوری. این دفعه یک واکسن روی پات زدن. شکرخدا نسبت به ۲ ماهگیت کمتر اذیت کردی. ...
20 فروردين 1390

واکسن 6 ماهگی

سومین باری که واکسن خوردی در ۶ ماهگی بود. همزمان شده بود با سرکار رفتن من بعد از ۶ ماه مرخصی . آخه به مامانی بخاطر تولد شما جیگری ۶ ماه مرخصی زایمان دادن . حالا هم قراره من برم سرکار و هم قراره شما واکسن بخوری. براهمین یکی دو روز قبل از ۶ ماهگی واکسنتو زدیم که مامانی ۲ روز تعطیلی پیشت باشه . ...
20 فروردين 1390