شایناشاینا، تا این لحظه: 14 سال و 27 روز سن داره
شمیمشمیم، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

عشق مامان و بابا

واکسن 2 ماهگی

یادمه اولین باری بود که میخواستم ببرمت واکسنتو بزنن. تنها که میترسیدم ببرمت. با عزیزجونت رفتیم مرکز بهداشت. وای اینقد کوچولو بودی که خانومه گفت واکسنو چه جوری بزنم. من رفتم کنار. عزیز جون تورو گرفت تا واکسن تو بزنن. روی هر دوتا پات واکسن زدن. برگشتیم خونه عزیز. عزیز همش برای کمپرس آب گرم میذاشت. تا بالاخره یک کم دردت آروم شد.
20 فروردين 1390

اولین بیماری

اولین بیماری زردی بود که در ۸ روزگی گرفتی. ۳ شب توی بیمارستان بستری بودی. تو رو داخل دستگاه گذاشته بودند. اینقد کوچولو بودی که می ترسیدم بغلت کنم . آخه دکترت گفته بود فقط برای شیردادن باید از توی دستگاه بیرون بیارمت. اولین بار بود که ۳ شب مداوم توی بیمارستان بودم. ولی از بس برام عزیزی اصلاْ برام مهم نبود که کجام. فقط وفقط مهم بود که زودتر خوب بشی. بابات طفلکی این ۳ شب رو توی ماشین توی پارکینگ بیمارستان می خوابید. اونم از بس تو رو دوست داشت و داره و براش عزیزی انشاا... که هیچ وقت هیچ بچه ای مریض نشه. ...
17 فروردين 1390