شایناشاینا، تا این لحظه: 14 سال و 27 روز سن داره
شمیمشمیم، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

عشق مامان و بابا

خوابیدن بدون شیشه

شاینا جونی بعد از ترک شیشه یک دو هفته ای برای شیشه خوردن خیلی اذیت کرد... اما الان خدا رو شکر دیگه اصلا سراغ شیشه نمی گیره... فقط اگه یک مهمونی بریم که دست بچه ایی شیشه ببینه میگه منم میخوام و لی نمیخوره... خدایا شکرت که کابوس از شیشه جدا کردن شاینا جون تموم شد...
27 تير 1391

ترک شیشه بصورت کامل

شاینا جونی در سفر به مشهد در هفته پیش از ١٠/٤/٩١ تا ١٥/٤/٩١ (عروسی عمو مهدی و بله برون عمه حمیده) در ترک کامل شیشه بود. خیلی خیلی سخت و طاقت فرسا بود. طفلکی همش سراغ شیشه شو می گرفت و منم میگفتم شیشه ات فلفل داره تنده میخوای؟ الهی قربونش برم میگفت نُه نه نه...  مامانی فلفل داره تنده نمیخوام.... خلاصه اینکه بالاخره من و عزیز جون شاینا موفق شدیم در ٢ سال و تقریبا ٣ ماهگی شیشه رو ازش بگیریم.... هرچند خوابش خیلی خیلی کم شده ( قبلا صبحا تا ساعت ١٠ یا  ١١ میخوابید ولی الان نهایتش تا ٨ یا ٥/٨ ) و خودشم یک کوچولو بداخلاق شده... اما چاره ای نیست... راه رفتنی رو باید رفت. ...
24 تير 1391

دوسالگی یکی ازمهمترین زمان ها برای تربیت کودکان

دوسالگی یکی از مقاطع حساس و دشوار در تربیت و رفتار با کودکان است. دوساله ها غیرقابل پیش بینی هستند، به حرف گوش نمی دهند و همیشه «نه» می گویند و در مهمانی و جمع های دوستانه رفتارهای غیرقابل پیش بینی می کنند که والدین شان به خاطر آنها خجالت زده می شوند.    گاه فکر می کنید تلاشتان برای تربیت این فرشته کوچک اما چموش دوست داشتنی برای همیشه بی نتیجه خواهد ماند و گاه شیرین زبانی و رفتارهای بزرگ منشانه اش باعث می شود براحتی فراموش کنید که او فقط و فقط «دو سال» دارد. پگی شکت کارشناس تربیت کودکان در ایالت اوهایو می گوید: «در این مرحله است که کودک از قالب نوزادی خارج و در قالب یک انسان کوچک ام...
18 تير 1391

شاینا در حال ترک شیشه

شاینا جونی از روز چند روز پیش داره شیشه کمتر میخوره ... اما شب بدون شیشه خوابش نمیبره...  الان دو روزه حتی شب هم شیشه نخورده یعنی از 9 تیر 1391 ... ولی خیلی اذیت میکنه... نق نق کردن ، بهانه گیری و کم حوصلگی و زود عصبانی شدن جز خصوصیات ترک شیشه اش شده. امیدوارم بتونه کلاً بی خیال شیشه اش بشه... راستی روش ترک شیشه : ابتدا مقداری فلفل قرمز درون شیشه ریخته و بعد هر چیزی رو که میخواد براش داخل شیشه میریزیم... طفلکی.. جیگر مامان... آخه به هیچ روش دیگه ای ول کن شیشه نبود... ...
10 تير 1391

مصدوم شدن پای بابایی شاینا

بابایی شاینا جونی روز سه شنبه هفته پیش 16 خرداد در بازی فوتبال پاش آسیب دید. وقتی رفت دکتر گفت باید پاتو گچ بگیری.. و پاشو از سر انگشتان پا تا زانو گچ گرفت.. تو این مدت به من و شاینا خیلی سخت میگذره.. شاینا چون از بازی کردن با باباش محروم شده و من چون تمام کارای خونه مثل خرید و... افتاده گردن من ... خلاصه که هم زن خونه هستیم و هم مرد خونه... از صبح تا ساعت 3 اداره بعدشم کارای خونه و خرید کردن و ... انشاا... هر چه زودتر پای بابایی شاینا خوب بشه و خدا همه مریضا رو هم شفا بده... الهی آمین ...
23 خرداد 1391

مستقل شدن

شاینا جونی دیگه برای خودش مستقل شده و اکثر کارایی که قبلا با کمک مامان و بابا انجام میداد الان تقریبا تنهایی انجام میده مثلاً شلوار پوشیدن، از ماشین پیاده شدن، پوشیدن کفش و  از سرسره بالا رفتن و ... چند تا رنگ رو هم به زبان انگلیسی یاد گرفته آّبی، زرد، قرمز، صورتی، بنفش، سیاه و سفید
20 خرداد 1391

اولین مسافرت شمال شاینا در دو سالگی

شاینا جونی در اردیبهشت ماه ١٣٩١ برای اولین بار به شمال رفت.از تاریخ ٩/٢/٩١ تا ١٢/٢/٩١ در هتل شرکت نفت محمودآباد مستقر بودیم.. در این مسافرت بابا جون و مامان جون، عمه معصوم و مسن آیا(به قول خود شاینا)، عمو و زن عمو و خاله فرشته و عمو کاظم و مامانی و بابایی شاینا همسفر بودن.... اولین مسافرت دسته جمعی و تجربه ای جدید بود... خوش گذشت... خدا رو شکر که بسلامتی برگشتیم..
18 ارديبهشت 1391