شاینا جونم هفته پیش که مشهد بود یک شب رفت خونه عمو مجید(دوست بابایی). اسم دخترش لیا بود. اول که رسیدیم شاینا خواب بود . لیا هم طبقه پایین پیش مامان جونش بود. وقتی شاینا بیدار شد لیا رو هم آوردن. کلی با هم بازی کردن و لذت بردن... شاینا جون خیلی خیلی مهربونه و بچه ها رو دوست داره... فداش بشم.... ...