شایناشاینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
شمیمشمیم، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

عشق مامان و بابا

یازدهمین و دوازدهمین دندون

شاینای گل من یازدهمین و دوازدهمین دندونشم دراورده ولی متاسفانه چون محل کار مامانی جابجا شده و درگیر نقل و انتقال بودیم کمتر فرصت کردم برات بنویسم. منو ببخش.... این دو تا دوندون کرسی دیگه هم مبارکت باشه.... انشاا... دیر دیر خراب بشه.. ...
18 مهر 1390

تب شدید

دیشب و پریشب شاینا جون تب خیلی شدیدی کرد. پریشب که تب شدید کرد بردیمش دکتر گفت تا فردا اگه علایم سرماخوردگی مشاهده نشد مربوط به عفونت ادراریه. اون شب شاینا تو تب داشت میسوخت . الهی مامان براش بمیره. دکتر گفت تا صبح هر ٤ ساعت مرتب بهش قطره استامینوفن بدین. طفلکی باباییت اون شب تا ٤ صبح بالاسرت بیدار بود. (یادت باشه قدر بابایی تو حتما بدونی.. خیلی برات زحمت کشیده) خیلی شب بدی بود. تب بالا بهمراه تب و لرز... اصلا نمیتونستیم برات کاری انجام بدیم.... خدایا هیچ بچه ای مریض نشه.. هیچ بچه ای که دل پدر و مادر سوراخ سوراخ میشه.
11 مهر 1390

یک شب بد

دیشب بعد از افطار رفتیم خونه مادربزرگ که ازشون خبری بگیریم چون یک غده روی سرشون بوده که عملش کردن. اونجا که رسیدیم یکهو دیدم بالا آوردی. مات ومبهوت موندم. بعد از چند دقیقه ای دوباره بالا آوردی. خیلی نگران شدم. باباییت هم رفته باشگاه تماشای فوتبال جام رمضان. به بابات زنگ زدم گفتم شما بهش چیزی دادی که بهش نساخته؟ گفت:نه.... چطورمگه؟؟؟ گفتم دوبار هست که بالا میاره. دیدم 10 دقیقه نگذشت که باباییت اومد.البته نیمساعتی پیشت بود ولی دوباره رفت باشگاه ... باز خوبه خاله عادله و خاله زهرا بودن وگرنه من که دیگه خیلی دست و پامو گم کرده بودم. شاید ساده بنظر بیاد ولی برای یک مادر اونم برای اولین بار تورو با این وضع دیدن واقعا جای نگران...
6 شهريور 1390

دهمین دندون

دخمل مامان با کلی مشقت بالاخره دندون دهم رو هم در آورد. دندون کرسی سمت چپ از پایین. قوربونت برم با اون مرواریدای سفیدت. نااااااااااااااااااززز گل من.
5 شهريور 1390

نهمین دندون

شاینا گلم. نفس مامان این روزا اینقدر اذیت میکنی و بی تابی میکنی که نهایت نداره.... دیروز که داشتی از ته دا گریه میکردی دیدم یک دندون کرسی از بالا نیش زده ... حالا متوجه شدم دلیل اذیتای دختر نازم چی بوده. فداااااااااااات بشم ماااااااااااااامانی من. دوست دارم بوووووووووووووووس
22 مرداد 1390

هشتمین دندون

جیگر ناز مامانی دندون هشتمی تم بالاخره بعد از کلی دردسر و نق نق کردن و تب کردن درامد. دندون 4 از پایین. که با 4 تا دندون بالایی میشه 8 تا.  انشاا... مبارکت باشه گل ناززززززززززززز مامانی
15 مرداد 1390

شاهکار شاینا جون

روز پنجشنبه ٣٠تیرماه ١٣٩٠ بعدازظهر قرار بود بریم خونه دوست مامانی الهام جون. جشن عقدیش بود.  من و شما با هم با ماشین رفتیم. در مغازه پیاده شدم که چیزی بگیریم. وقتی اومدیم سوار ماشین بشیم. شما دزدگیر رو از دستم گرفتی خواستم ازت بگیرم کلی سروصدا کردی خلاصه تو رو گذاشتم رو صندلی ماشین و در رو بستم بعد خودم رفتم که سوار شم.  یکهو صدای دزدگیر بلند شد وااااااااااااااااااااااااااااای خدا. دستتو گذاشتی رو دزدگیر و در قفل شد...... دنیا رو سرم خراب شد. اصلا نمیدونستم باید چکار کنم. فقط داشتم زیر لب ورد میخوندم که دوباره دستتو بذاری روی دزدگیر و در باز کنی. نگاهی به اطراف انداختم ببینم مردی پیدا نمیشه برام در رو باز کنه که دید...
2 مرداد 1390

آخ

دختر گل من جدیدا یاد گرفته تا زمین میخوره یا کاریش میشه میگه آخ. اینقدر بامزه میگگی آخ که آدم دلش میخواد بخوردتت. نفسسسسسسسسسسسسسسسس مامان
27 تير 1390