بازی خیلی قشنگ
دیشب برای اولین بار با بازی خیلی ساده و الکی، کلی از کنار تو بودن لذت بردم. بابایی با عمو تقی رفته بود بیرون.من همونجوری که نشسته بودم الکی خودمو به خواب زده بودم و تو دستتو میزدی به کنار میز مبل و صدا میداد من یکهو از جا می پریدم و تو غش غش از ته دل میخندیدی. چند بار این کارو تکرار کردی ومن باز یکهو از جام می پریدم و تو از اینکه منو از خواب بیدارمیکردی غش غش میخندیدی. قربون اون خنده های نازت برم. الهی که همه نی نی ها همیشه شاد باشن و بخندن.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی