عواقب بی توجهی به شاینا کوچکولو
امروز عصر من (بابایی) داشتم کتاب میخوندم
تو هم برا خودت بازی میکردی، بعد از چند لحظه اومدی سراغم، 2 - 3 بار جیغ زدی که نگات کنم من همونجوری به کتاب خوندنم ادامه دادم و به تو توجه نکردم
اما چشمت روز بد نبینه....
یک کتابی دستت بود با همون کتاب زدی به کتابی که دست من بود و کتابم پخش زمین شد و کلی خندیدیم
نویسنده : بابایی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی